خبرای بد....
امروز دایی بابا فوت کرد. بیست روز پیش یهو حالش بد شد و خودش رفت بیمارستان گفتن سکته شدید و عملش کردن . ولی متاسفانه نتیجه نداد و بعد بیست روز فوت شد. من و بابایی واسه تشیع جنازه رفتیم و سامیار رو خونه مادرجون گذاشتیم. خاله من (بزرگه) هم بیمارستان بستری و مریضه ...سرطان ........ اصلا باورم نمیشه تو عروسی باهم بودیم میگفت نمی تونم غذابخورم . حالا گفتن سرطان !!! خیلی حالمون گرفتس این روزا . انشالله که خاله زودتر خوب بشه و روح دایی بابایی هم شاد باشه. ...